نمونه سوالات کنکور , دانلود سوالات کنکور

نمونه سوالات کنکور , سئوالات کنکور,دانلود سوالات کنکور ریاضی, دانلود سوالات کنکور کارشناسی ارشد , پاسخ سوالات کنکور , پیشینه تحقیق , نمونه سوال پیام نور , جزوه , پاورپوینت , طرح توجیهی , پرسشنامه

نمونه سوالات کنکور , دانلود سوالات کنکور

نمونه سوالات کنکور , سئوالات کنکور,دانلود سوالات کنکور ریاضی, دانلود سوالات کنکور کارشناسی ارشد , پاسخ سوالات کنکور , پیشینه تحقیق , نمونه سوال پیام نور , جزوه , پاورپوینت , طرح توجیهی , پرسشنامه

ادبیات نظری تحقیق واژه، واژه های پایه، واژه گزینی در کشورهای مختلف

ادبیات نظری تحقیق واژه، واژه های پایه، واژه گزینی در کشورهای مختلف

ادبیات نظری تحقیق واژه، واژه های پایه، واژه گزینی در کشورهای مختلف

دسته بندیعلوم انسانی
فرمت فایلdoc
حجم فایل58 کیلو بایت
تعداد صفحات40
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

ادبیات نظری تحقیق واژه، واژه های پایه، واژه گزینی در کشورهای مختلف در 40 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

بخشی از متن :

اهمیت واژه

ویلکینز[1] (1976: 111) در خصوص اهمیت واژه می‌گوید: «بدون دانستن دستور زبان می‌توان اطلاعات اندکی را انتقال داد، اما بدون آشنایی با واژه‌ها، هیچ‌گونه اطلاعاتی را نمی‌توان منتقل کرد.»

به اعتقاد مک­کارتی[2] (1990)، هرچقدر هم زبان­آموز در زمینة دستور و آواهای زبان دوم/خارجی تبحر داشته­باشد، بدون به­کارگیری واژه هرگز نمی‌تواند ارتباط معناداری با گویشوران زبان مورد­نظر برقرار سازد.

ورمیر[3] (1992) نیز معتقد است برای آن که گویشور سخن دیگران را درک کند و سخنش نیز برای آنان مفهوم باشد باید واژه‌ها را بداند. در واقع، بخش اصلی یادگیری یک زبان جدید، یادگیری واژه‌های جدید است و دانش دستوری مهارت چندانی را در زبان به ارمغان نمی‌آورد.

گاس و سلینکر[4] نیز می‌گویند: «واژگان مهم‌ترین بخش برای زبان­آموز است» (به نقل از لوفر[5]، 1997:140). تحقیقات میرا[6] (1980) و نیشن[7] (1990) نشان می‌دهد، بسیاری از مشکلات زبان­آموزان در تولید و دریافت زبان، ناشی از دانش واژگانی کم آن­هاست (کنگ[8]، 1995 : 43). به اعتقاد ریورز[9] (1981: 242)، اصولاً بدون واژه، یادگیری زبان غیر­ممکن است.

- واژه­های پایه

به دلیل اهمیت خاصی که فهرست­های بسامدی و واژه­های پایه[10] در آموزش زبان دارند، از اوایل قرن بیستم تلاش­های متعددی برای تهیۀ چنین فهرست­هایی از پیکره­های زبانی به عمل آمده­است. امروزه به کمک رایانه و امکان دستیابی به گسترۀ فراوانی از متون رایانه­ای به عنوان پیکرۀ زبانی، می­توان تحلیل­های متنی دشواری را که در گذشته بسیار محدود و نیازمند وقت بسیار بوده­است، به آسانی انجام داد (باقری، 1389: 10). در این بخش، ابتدا واژه­های پایه را تعریف و سپس از حیث انواع و روش­ها و معیارهای تشخیص بررسی می­کنیم.

- تعریف واژه­های پایه

روش‌های متفاوتی برای تعریف واژه‌های پایه وجود دارد. از میان آن­ها می‌توان به سه مورد زیر اشاره کرد:

  1. واژه‌های پایه شامل n واژة پربسامد یک زبان است.
  2. واژه‌های پایه متشکل از واژه‌هایی است که میان همة گویشوران زبان مشترک است.
  3. واژه‌های پایۀ معنایی شامل واژه‌هایی است که برای توصیف سایر واژه‌های یک زبان کافی هستند.

دو روش اول را می‌توان به عنوان روش‌های آماری و روش سوم را به عنوان رویکردی معنایی تبیین کرد (بارنت و لمان[11]، 1986،به نقل از باقری 1389: 50).

در تحقیقات مربوط به واژه‌های پایه باید به جای یک واژة پایه به چندین واژة پایه قائل بود، زیرا بسیاری از این واژه‌های پایه به شرایط ارتباط ویژه‌ای مرتبط هستند. کاربران بالقوة یک زبان مجهز به مجموعه‌ای از واژه‌های پایه هستند که به کمک آن می‌توانند در راستای ایجاد ارتباطی اساسی و ساده در بافت ویژه به منابعی از فرایندهای ساده­سازی دسترسی داشته­باشند؛ مانند ارتباط با کودکان، خارجیان و غیره. (باقری، 1389: 39).

در حیطة واژه‌ها، واژه‌های پایه عموماً بسیار ساده و اساسی به نظر می‌رسند. معلمان زبان در زمرة اولین کسانی هستند که برای تأمین اهداف یادگیری به تعریف واژه‌های پایه می­پردازند. این واژه‌های پایه فاقد درون­مایه عاطفی، ورزشی، ادبی و نیز بسیار عاری از مظاهر فرهنگی هستند (کارتر[12]، 2002‌: 34).

- انواع واژه­های پایه

واژه‌های پایه به طور کلی با توجه به مهارت‌های زبانی به چهار دستۀ واژه‌های نوشتاری، خوانداری، گفتاری و شنیداری تقسیم می‌شوند. تقسیم­بندی زیر را برای واژه‌های پایه نیز می‌توان قائل شد:

  1. واژه‌های پایۀ نوشتاری: یعنی تعداد واژه‌های پایه‌ای که فرد در نوشتن به کار می‌برد.
  2. واژه‌های پایۀ خوانداری: یعنی تعداد واژه‌های پایه‌ای که فرد در خواندن متن به سادگی می‌فهمد.
  3. واژه‌های پایۀ گفتاری: یعنی تعداد واژه‌های پایه‌ای که در کلام فرد یافت می‌شوند.
  4. واژه‌های پایۀ شنیداری: یعنی تعداد واژه‌های پایه‌ای که فرد وقتی آنها را می‌شنود، می‌فهمد (نعمت­زاده، 1379: 10).

واژه‌های پایه را از نظر محتوا می‌توان به دو دستة عمومی و تخصصی نیز تقسیم کرد:

نعمت­زاده (1379) واژه­های پایۀ عمومی[13] را مجموعۀ واژه­هایی می­داند که برای ارتباط متعارف به کار می­روند اما واژه­های پایۀ تخصصی[14] دربردارندۀ واژه­هایی است که به زبان علم و زبان حوزه­ای تخصصی تعلق دارد. به عنوان مثال، در گفتار عادی اگر گفته شود «چراغ نارنجی» از واژه‌های عمومی، واژه‌ای انتخاب شده و اگر گفته شود «چراغ چشمک­زن» از واژه‌های تخصصی واژه‌ای استفاده شده­است (نعمت زاده، 1379: 11).

- روش­های تشخیص واژه­های پایه

به جرأت می‌توان گفت که متعارف­ترین روش که برای تخمین واژه‌های پایه چه در ایران و چه در خارج از ایران انجام شده، روش بسامد­بنیاد است. سابقة این روش در خارج به سال 1944 و در ایران به سال 1350 بر می‌گردد. البته خود این روش هم به لحاظ ابزار مورد­استفاده به دو نوع تقسیم می‌شود:

  1. دستی: که سابقۀ بیشتری دارد و تمام کارهای آن با دست و کاغذ و قلم انجام می‌شود و وقت زیادی می‌برد ضمن اینکه هزینۀ زیادی هم صرف آن می‌شود.
  2. رایانه­ای: که نسبت به روش قبلی قدری ساده‌تر است و از نرم­افزار رایانه­ای واژه­پرداز و نرم­افزار تحلیل متن در آن استفاده می‌شود.

بسامد وقوع همواره به عنوان معیاری برای پایه بودن واژه مورد استفاده قرار گرفته­است. در این مورد تعریفی از دیکسون[15] (1971: 441) ذکر می‌کنیم:

«واژه‌های پایه (هسته­ای)[16] نسبت به واژه‌های غیر­پایه (غیر­هسته‌ای)[17] از بسامد وقوع بالاتری برخوردارند؛ البته نه به این معنی که در گروه (پیوستار) افعال هسته‌ای، فعلی که از شرایط هسته‌ای بودن کمتری برخودار است پربسامدتر از فعل غیر­هسته­ای عام باشد. اما می‌توان گفت که تقریباً در بسیاری موارد یک واژه هسته‌ای معیّن نسبت به واژه‌های غیر­هسته‌ای دارای بسامد وقوع بالاتری است.»

تورن­بری[18] (2004: 138) نیز معتقد است که واژه‌های پربسامد در هر زبانی حاوی معنای پربسامد زبانی نیز می‌باشند.

کارتر (2002: 36) معیارهای تشخیص واژه‌های پایه را به دو دستة مرتبط تقسیم می‌کند:

  1. معیارهای مربوط به روابط معنایی و نحوی واژه‌های پایه
  2. معیارهای مربوط به خنثایی و بی‌نشانی واژه‌های پایه.

هدف از معیار اول تعیین میزان وابستگی برخی واژه‌ها به نظام زبانی است. این واژه‌ها جایگاهی را در یک شبکۀ سازمان­یافته از روابط متقابل نحوی و معنایی­ساختاری اشغال می‌کنند. معیار دوم به منظور کشف میزان خنثایی گفتمانی و بی‌نشانی برخی واژه‌ها نسبت به سایر واژه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. این واژه‌ها در بافت‌های کاربردی به صورت بی‌نشان ظاهر می‌شوند. برخی از این معیارها به کاربرد زبانی گویشوران مرتبط است. ارائۀ معیارهای مطمئن‌تر به منظور سنجش کاربردی واژه‌ها بسیار دشوار است اما معیارهای مذکور حداقل شناختی را ورای شم شخصی گویشوران به دست می‌دهد.

- معیارهای تشخیص واژه­های پایه

برخی از معیارهای متداول در تشخیص واژه‌های پایه عبارتند از:

- جایگزینی نحوی

در این معیار قابلیت برخی واژه‌ها در جایگزینی به جای سایر واژه‌ها سنجیده می‌شود؛ به طور مثال در گروه واژه‌های: gormandize (باولع خوردن) ، stuff (لمباندن)، eat (خوردن) ، devour (بلعیدن)، dine (ناهار خوردن) و gobble (حریصانه خوردن) برای اشاره به هر یک از واژه‌ها می‌توان از فعل "خوردن" استفاده کرد (زیرا دارای ویژگی‌ معنایی پایه است) اما چندان مناسب نیست که به جای "خوردن" از هر یک از واژه‌های دیگر استفاده کنیم (کارتر، 2002 : 36، به نقل از باقری، 1389: 55).

معیار مربوط به جایگزینی نحوی[19] مبتنی بر توصیفی است که دیکسون از فعل‌ها به دست داده است. دیکسون اظهار می‌کند که افعال هسته‌ای[20] جملگی دارای ویژگی‌های معنایی و نحوی افعال غیر­هسته‌ای[21] هستند اما عکس این موضوع صادق نیست؛ به عنوان مثال در گروه give (دادن)، donate (بخشیدن)، award (اعطا کردن)، فعل give قابلیت جایگزینی بیشتری نسبت به افعال مرتبطی مانندaward و donateدارد. قابلیت جایگزینی واژه‌ها می­‌تواند مقیاسی برای هسته‌ای بودن آنها باشد (باقری، 1389: 55).

-متضاد

هرچه واژه‌ای کمتر پایه محسوب شود یافتن واژه متضاد[22] آن دشوارتر خواهد بود. بنابراین، با توجه به اینکه fat (چاق)-thin (لاغر) و laugh (خنده)-Cry (گریه) متضاد هستند، یافتن متضاد دقیقی برای واژه‌هایی که جایگاه­های متفاوتی را در فضای معنایی اشغال کرده‌اند دشوار است، از این رو، مطابق این تعریف می‌توان گفت که واژه‌های دو مجموعة (فربه، تنومند، گوشتالو و نحیف) و (هق هق زدن و قهقهه زدن) کمتر پایه محسوب می‌شوند (کارتر، 2002 : 38، به نقل از باقری، 1389: 56).


[1] Wilkins

[2] McCarthy

[3] Vermeer

[4] Gass & Selinker

[5] Laufer

[6] Meara

[7] Nation

[8] Kang

[9] Rivers

[10] core vocabulary

[11] Barnett & Lehmann

[12]. Carter

[13] general core vocabulary

[14] Specialized core vocabulary

[15] Dixon

[16] nuclear

[17] non-nuclear

[18] Thorn bry

[19] syntactic substitution

[20] nuclear verbs

[21] non-nuclear verbs

[22] antonym

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.